سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 13 خرداد 1403
    26 ذو القعدة 1445
      Sunday 2 Jun 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۱۳ خرداد

        سیره‌ی اکسیر

        شعری از

        مهلا مشهدی

        از دفتر خاطرات پاییزی نوع شعر رباعی

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۷ بهمن ۱۴۰۱ ۱۳:۴۷ شماره ثبت ۱۱۶۹۸۱
          بازدید : ۲۰۰   |    نظرات : ۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        دیریـنه‌شبی غرقه در افکار مِه‌آلود
        صحن نظرم دادگهِ دغدغه‌ها بود
        با خواب ودع‌گفته و با فاهمه بدرود
        آثار پراکندگی حافظه مشـهود
        .
        برخاستم از جا که روَم در پی آبی
        یکباره شنیدم صوتِ نجوای غیابی
        از خانه برون رفتم و سرگشته بدیدم
        درویشِ به‌گربان‌سر و در دست کتابی
        .
        با خود غزلی زمزمه می‌کرد و به اصرار
        پیوسته میانش لغتی بود به تکـرار
        از "نظم" همی‌گفت که گشته‌ست پریشان
        تاکیـد همی‌کرد بر این موضعِ اقرار
        .
        بر مشغله‌ی شخصیِ خود خاتمه دادم
        از چاله به قعر دل چاهی بفِتادم
        فهمم چو نشد قِلّتی از جمع کلامش
        تردیـد کناری زده گامی بنَهادم
        .
        بی‌آنکه زَنَخدان خود از جِیب برآرد
        یا قافیه را گوشه‌ی پیشانه گذارد,
        بر چامه‌ی پیچیده‌ی ناروشنش افزود:
        "این قصه سری دراز و پرمخمصه دارد"
        .
        با چهره‌ی پرسش‌زده نزدش بنِشستم
        خاموشیِ فرسوده‌ام این‌گونه شکستم:
        "مفهوم رک و واضحِ این نظمِ برین چیست؟"
        فی‌الحال کتابِ غزلش داد به دستم
        .
        پَتوازِ سوالت دو_یکی جمله‌ی ناب است
        فهمیدنش اما گروِ نصِّ کتاب است
        گر پا به رهِ نظمِ مُخَلَّد نهی, آخر
        بینی کَرَها نیمی از آن پشت حجاب است
        .
        آن روز که نظم از تبِ این قصه برآشفت
        آزرده برایم به تبع, مسئله‌ها گفت
        از ذات سکوت, از دل نور, از پس پرده
        از آنچه میان حرمِ حادثه بنهُفت
        .
        در عرصه‌ی مهرازیِ دورانِ سلایق
        رو در پی بالیدن و احراز حقایق
        صد دفعه وجب گیر و به یک مَرّه بنا کن
        کاین زُبده‌گری بِه ز تل‌انبارِ عوایق
        .
        تقلیـد روا نیست مگر در بَرِ سنّت
        کز قاعده‌ی زنده‌دلان مانده امانت
        با تعبیه‌ی جلوه‌ی یک روح مقدس
        ماناییِ معنای بنا دِه به ضمانت
        .
        کم‌کم سخنش رو به مقَطّع‌شدگی بُرد
        دم‌دم نفس بی‌رمقش بال‌وپر افسُرد
        مابَعدِ تکانی که ز رنجی عجلی خورد
        چشمانِ تَرَش یکسره در عارضه بفشُرد
        .
        با سوتِ قطاری سُکرم رفت به‌ناگاه
        دیدم که نشستم وسط خاک بزنگاه
        تصویـر ز تصویر درید, لحظه ز لحظه
        گویی که شناور بشدم در دلِ جاگاه
        .
        ناگه به دمی زعالمِ اوهام پریدم
        با دلهره تا قدرت فرجام دویدم
        هر کوچه روان پیِّ نشانی شدم اما
        آن فاضلِ فرزانه دگربـار ندیدم
        .
        اثنای سپیده, دمِ کاشانه به تخدیر
        با فرط مَلالت, به‌حزین‌رفته و دلگیر
        دیدم که گرفتم به بغل مُصحَف تدبیر
        رویش به‌طلا حک شده بود: "سیره‌ی اکسیر"
        .
        هر صفحه گشودم، مَثَلِ ساحتِ بِیدا
        یک واقعه‌ی تازه بگردیـد هویدا
        صاعق‌زده دلداده شدم زان سرِ سودا
        پیشینه چه دانستم عذابِ دلِ شیدا؟
        .
        یک عمـر دویدیم و به مقصد نرسیدیم
        یک لَمحه رخی کامل از این نظم ندیدیم
        ما دلشدگان, در رهِ سرمنزلِ مقصود
        در بادیه درمانده بماندیم و بریدیم
        ___________________
        برگی از پایان‌نامه‌ی ارشدم,
        پیشکش به استاد بزرگم "لویی کان" که بسیار از او آموختم.
        تابستان 1401
        ۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0